خلاصه ی از داستان رمان: داستان درباره ی دختری به اسم طلعت هستش که در سن ۱۴ سالگی مجبور به ازدواج میشه .در سن هیجده سالگی و با داشتن شوهر و دو فرزند عاشق مردی به اسم رضا می شود..وقتی رضا از موضوع شوهر داشتن طلعت با خبر میشه از او میخواد که فراموشش کنه اما طلعت با بساط شیطانی موفق میشود که با رضا ارتباط ج نسی برقرار کند ولی….